قرآن | ||
اءُوْلََّبِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُاْ الضَّلَلَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِّجَرَتُهُمْ وَمَا کَانُواْ مُهْتَدِینَ مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِى اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّآ اءَضَآءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَکَهُمْ فِى ظُلُمَتٍ لا یُبْصِرُونَ صُمُّ بُکْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لاَیَرْجِعُونَ. منافقان کسانى هستند که هدایت را به گمراهى فروخته اند؛ و این داد و ستد و تجارت براى آنها سودى نداده و خود هدایت نیافته اند. مثل آنان ، مثل کسى است که آتشى افروخته تا در بیابان تاریک راه خود را پیدا کند ولى هنگامى که آتش اطرافش را روشن ساخت ، خداوند طوفانى مى فرستد و آن را خاموش مى کند و آنها را در تاریکى وحشتناکى که چشم کار نمى کند، رها مى سازد. آنها کر و گنگ و کور، بنا بر این از راه خطا باز نمى گردند! .همچو آن کز بهر نور افروخت نار روشنایى برد زان پروردگار ترک ایشان کرد و در تاریکى اند زان نمى بینند و دور از نیکى اند صُمّ و بکم و عمى گشتند این حرون گفت از این معنى فهم لا یرجعون منافقان که سرمایه فطرت و هدایت خویش را فروختند و راه ضلالت در پیش گرفتند، از آن رو که فاقد آن پایگاه فکرى و هدایتى هستند، از قرآن کریم بهره اى نمى برند
نکته هایی از این آیه:
1- منافق براى رسیدن به نور، از نار آتش استفاده مىکند که خاکستر و دود و سوزش نیز دارد. «استوقد ناراً» 2- نور اسلام عالمگیر است، ولى نورى که منافقان در سایهى آن تظاهر به اسلام مىکنند، در شعاعى کمتر و روشنایى آن ناپایدار است. «أضاءت ما حوله» 3- اسلام نور و کفر تاریکى است. «ذهب اللّه بنورهم وترکهم فى ظلمات» 4- کسى که از یک نور بهرهمند نشود، در ظلمات متعدّد باقى مىماند. «بنورهم... فى ظلمات» کلمه «نور» مفرد و کلمه «ظلمات» جمع است. 5 - نقشهها وتوطئههاى منافقان، به اراده الهى ناتمام مىماند. «ذهب اللّه بنورهم» 6- طرف مقابل منافقان، خداوند است. «ذهب اللّه بنورهم» 7- عاقبت و آیندهى منافقان، تاریک است. «فى ظلمات» 8 - منافقان دچار وحشت و اضطراب، ودر تصمیمگیرىهاى دراز مدّت، سردرگم هستند. «فى ظلمات لا یبصرون» 9- گاهى در آغاز، ایمان واقعى است، ولى کمکم انسان به انحراف گرایش پیدا نموده و منافق مىشود. کلمه «نورهم» در این آیه و جمله «لایرجعون» در آیه بعد نشان مىدهد که آنان نورى داشتند، ولى به سوى آن نور برنگشتند. وجه تشبیه خداوند متعال طى هشت آیه قبل ، ویژگیهاى منافقان را بر شمرده ، آنان را به عنوان آدمهاى دوچهره ، بى ایمان ، خدعه گر، بى شعور، داراى مرض قلبى و روحى ، دروغگو، مفسد، مغرور، خود برتر بین ، سفیه ، نادان ، همکار شیاطین ، استهزا گر، طغیانگر، و بالا خره مشترى و خریدار ضلالت و گمراهى معرفى مى کند، ولى در این آیه آنان را به مسافرى تشبیه کرده که در شب ظلمانى ، در بیابانى گرفتار شده است و آتشى مى افروزد تا در پرتو آن راه را از بیراهه تشخیص دهد و در گودالهاى بیابان سرنگون نگردد. ولى همین که آتش را بر افروخت و اطرافش را روشن ساخت ، ناگهان طوفانى سخت بر مى خیزد و آن آتش را خاموش مى سازد، و او دوباره در تاریکى وحشت انگیز، سرگشته و حیران مى ماند و نمى داند چه کند. بنا بر این ، وجه شباهت در این تشبیه حیرت زدگى و سرگردانى است . آرى ، کسى که با خدا و مؤ منان ، حیله گرى و نیرنگ بازى کند، ثمره کارش و نتیجه معامله و تجارتش جز تحیّر و سرگردانى نخواهد بود. منافقان همواره خود را زرنگ و باهوش و فهیم مى دانند و مؤ منان راستین و یکدل را سفیه و نادان مى شمرند و روى همین پندار غلط، راه نفاق و دورویى را پیشه خود مى سازند تا از منافعى که به دو طرف مى رسد، برخوردار شوند! و هر دسته که غالب گردند، آنها را از خود بدانند؛ اگر مؤ منان پیروز شوند، در صف مؤ منان و اگر غلبه با کافران باشد، با آنها باشند و به اصطلاح هم از توبره بخورند، و هم از آخور! آنان نمى دانند که نفاق و دورویى براى مدّت طولانى نمى تواند مؤ ثّر واقع شود. ممکن است چند صباحى از مصونیّتها و مزایاى اسلام برخوردار شوند و از رفاقت با کفار و شیاطین نیز بهره جویند، ولى این کار کوتاه مدّت است ، همانند آتشى است که در بیابان تاریک در معرض وزش طوفان و گردباد قرار گرفته باشد، لذا دیرى نمى پاید که چهره واقعى نفاق آشکار و منافقان رسوا مى شوند و آنها به جاى کسب موفّقیت و محبوبیّت ، منفور و مطرود جامعه خواهند شد و همچون کسى که در بیابان ظلمانى ، راه گم کرده و چراغ را از دست داده ، سرگردان مى مانند.
منافقان نه تنها با مؤ منان خدعه مى کنند، که با کافران و همکیشان خود نیز نیرنگ روا مى دارند! اینان افراد سر درگم و بى هدف و فاقد برنامه و مسیر مشخّصند و در حقیقت برده منافع خویش هستند؛ نه به راه مؤ منان اعتقاد دارند و نه به کیش کافران اعتماد! قرآن مجید در آیه اى دیگر حالت تحیّر و دغدغه و آشفتگى فکرى و تزلزل درونى منافقان را چنین ترسیم مى کند: مُّذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذَا لِکَ لاََّ إِلَى هََّؤُلاََّءِ وَلاََّ إِلَى هََّؤُلاََّءِ ... ؛ آنها افراد بى هدف و سرگردانى هستند که نه سوى اینها و نه سوى آنهایند! نه در صف مؤ منانند و نه در صف کافران ! . بعضى از مفسران از جمله اِسْتَوْقَدَ ناراً این نکته را استفاده کرده اند که : منافقان براى رسیدن به نور از نار استفاده مى کنند؛ آتشى که هم دود و سوزش دارد و هم خاکستر، در حالى که مؤ منان از نور خالص و چراغ روشن و پرفروغ ایمان بهره مى گیرند. منافقان گرچه تظاهر به نور ایمان دارند، امّا باطنشان ، نار است و اگر نورى هم باشد ضعیف و کوتاه مدّت است . این نور مختصر یا اشاره به فروغ وجدان و فطرت توحیدى است و یا اشاره به ایمان نخستین آنهاست که به تدریج بر اثر تقلیدهاى کور کورانه و تعصّبهاى غلط و لجاجتها و عداوتها، پرده هاى ظلمانى و تاریک بر آن مى افتد نه تنها یک ظلمت بلکه به تعبیر قرآن ظلمات . بعضى دیگر گفته اند: اگر جمله اِسْتَوْقَدَ ناراً روشن کردن آتش را به معناى ظریف ادبى آن که فتنه انگیزى است ، در نظر بگیریم ، در این صورت باز مى توان گفت که منافق تشبیه شده است به فتنه انگیز و مفسد. بنابراین وجه شباهتشان ایجاد فتنه و فساد است جمله صُمُّ بُکْمٌ عُمْىٌ، در حقیقت تشبیه دیگرى از طرز تفکر و بینش منافقان است ؛ یعنى دنیاپرستى و زرق و برق مادیّات و دلبستگى آنان به عالم محسوسات ، منافقان را چنان مجذوب کرده که نیروى تفکّر و تعقّل را از آنها ربوده و آنان را نسبت به درک معارف و بیان حقایق الهى کور و کر و لالشان کرده است ، به گونه اى که همه چیز را از دیدگاه مادّیات و به قول مولوى با چشم آخور بین ارزیابى و تجزیه و تحلیل مى کنند:چشم آخِر بین تواند دید راست چشم آخُر بین غرور است و خطاست
منابع تفسیر تسنیم- تفسیرنور قرائتی- چهل مثل از قرآن حسین حقیقت جو
[ جمعه 91/10/1 ] [ 12:30 صبح ] [ اعظم ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |