سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قرآن
لینک دوستان
لینک های مفید

 

وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَّجُلَیْنِ اءَحَدُهُمَاَّ اءَبْکَمُ* لاَیَقْدِرُ عَلَى شَىْءٍ وَهُوَ کَلُّ* عَلَى مَوْلَلهُ اءَیْنَمَا یُوَجِّههُ لاَیَاءْتِ بِخَیْرٍ هَلْ یَسْتَوِى هُوَ وَمَن یَاءْمُرُبِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَا طٍ مُّسْتَقِیمٍ).

 نحل / 76 .

       و خداوند (براى مشرک و مؤ من ) مثال زده اســــــــــــــــت

             دو نفر را، که یکى از آن دو، گنگ مادر زاد اســــــــــــــت

                   و قادر بر هیچ کارى نیست و سربار صاحبش ‍مى باشد

                            او را در پى هر کارى بفرستد، خوب انجام نمى دهد

                                    آیا چنین انسانى با کســــــــــــــــــــــــــى که امر

                                         به عدل و داد مى کند و بر راهى راست قرار دار

                                               مــــــــــــــساوى اســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــت ؟.

و خداوند (براى مشرک و مؤ من ) مثال (دیگرى ) زده است : دو نفر را، که یکى از آن دو، گنگ مادر زاد است و قادر بر هیچ کارى نیست و سربار صاحبش ‍مى باشد؛ او را در پى هر کارى بفرستد، خوب انجام نمى دهد، آیا چنین انسانى با کسى که امر به عدل و داد مى کند و بر راهى راست قرار دارد، مساوى است ؟.

حقّ مثل زد بر دو مردى کابکم است

زان دو یک قادر نه بر شى ء هست

هست از فهم سخنها بى تمیز

وز صنایع مى نداند هیچ چیز

هست بر مولاى خود ثقل و وبال

جملگى درمانده مولایش به حال

هر کجا او را فرستد بهر کار

باز ناید بر نکوئى سوى یار

زانکه عاجز باشد از گفت و شنود

نه بفهمد نه بفهماند به زود

او بود آیا مساوى با کسى

کوست مَنْ یاءْمُر به عدل اى دون بسى

یعنى اوباشد سخنگو در مقام

با کفایت باز و با رشدى تمام

وصف او بر عدل زآن کرد از کمال

زآنکه باشد عدل جامع در خصال

باشد او در نفس خود بر راه راست

قصدش از هر کار حاصل بى خطاست


وجه تشبیه 

به دنبال مثال پیش که خداوند متعال مشرکان را به برده مملوک  و مؤ منان را به آزاده توانگر تشبیه کرده بود، دگر بار مثال گویاى

دیگرى مى زند و بت پرست را به گنگ مادر زادى  که در عین حال برده و ناتوان است و فرد با ایمان را به انسان آزادى  که همواره به عدل و داد دعوت مى کند، تشبیه نموده است .

در این آیه چهار صفت منفى  براى آدم بت پرست  و دو صفت مثبت  براى انسان خداشناس  ذکر شده است و آن چهار صفت منفى به ترتیب عبارتند از:

1 (اءَبْکَمُ)؛ یعنى گنگ مادر زاد که هم کراست و هم لال .

2 (لا یَقْدِرُ عَلى شَىْءٍ)؛ یعنى چون گنگ است ، توانایى بر هیچ کارى ندارد. زیرا نه گوش شنوا دارد که بتواند چیزى را بفهمد و نه

زبان گویا دارد که آن را به دیگرى تفهیم کند.

3 (کَلُّ عَلى مَوْلاهُ)؛ سربار صاحبش است ، یعنى کسى که نه نیروى درک و فهم دارد و نه منطق رسا، نانخور زیادى و سربار جامعه خواهد بود. کَلّ به معناى بار سنگین است .

4 (اءَیْنَما یُوَجِّهْهُ لایَاءْتِ بِخَیْرٍ)؛ هنگامى که ) او را در پى هر کارى بفرستند، خوب انجام نمى دهد؛ یعنى او با این طرز تفکّر در هر مسیرى گام بگذارد، ناکام خواهد بود و به هر سو روى آورد، خیرى نصیبش نخواهد شد.)

و آن دو ویژگى مثبتى که براى مؤ من راستین بیان داشته است عبارتند از:

1 (یَاءْمُرُ بالْعَدْلِ)؛  (او همواره ) به عدل و داد دعوت مى کند.

2 (وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ)؛ و (خودش هم ) بر راهى راست قرار دارد.

این دو صفت خود بیانگر صفات دیگرى است ، زیرا کسى که همیشه شیوه اش ‍این است که مردم را به عدل و داد فرا مى خواند

ممکن نیست شخصى گنگ یا ترسو و بى شخصیّت بوده باشد، بلکه چنین کس ، زبانى گویا، منطقى محکم ، اراده اى نیرومند،

شجاعت و شهامت کافى نیز خواهد داشت .

مقایسه ویژگیهاى مشرک  و مؤ من  با هم ، بیانگر فاصله زیادى است که بین طرز تفکّر بت پرستى  و خدا پرستى  وجود دارد و روشن کننده تفاوت این دو برنامه و پرورش یافتگان این دو مکتب است .

مقایسه عربهاى مشرک عصر جاهلیّت با مسلمانان موحّد آغاز اسلام مى تواند ترسیم روشنى از این دو برنامه و مسیر باشد؛

همانها که تا دیروز آنچنان گرفتار جهل و تفرقه و انحطاط و بدبختى بودند که غیر از محیط محدود و مملوّ از فقر و فساد خود را نمى

شناختند، پس از آنکه گام در وادى توحید نهادند، از چنان وحدت و آگاهى و قدرتى برخوردار شدند که سراسر جهان متمدّن آن روز را

در زیر بال و پر خود گرفتند.

بنا بر این بر خلاف آنچه بعضى مى پندارند، مساءله توحید و شرک  یک مساءله صرفاً ذهنى نیست ، بلکه در تمام زندگى انسان اثر

مى گذارد و همه را به رنگ خود در مى آورد.


توحید افق دید انسان را گسترش داده و او را از وابستگیهاى موهوم جهان ماده رهایى بخشیده و به بى نهایت پیوندش مى زند، به عکس

شرک  فکر آدمى را محدود نموده و در جهان بتهاى سنگى و چوبى و یا بشرهاى ضعیف بت گونه فرو مى برد و مقدّرات و سرنوشت او را به

دست بتها و یا انسانهاى استعمارگر مى سپارد و او را همانند برده زر خرید اسیر جهان مادّه و گرفتار و پایبند تعلّقات مادى مى سازد


 منبع :چهل مثل از قرآن :حسین حقیقت جو-

 


[ جمعه 91/11/20 ] [ 10:1 صبح ] [ اعظم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب
div class=li-Sid2div class=li-Sid2div class=li-Sid2